چه کسی پشت مرا می خارد؟
چه کسی پشت مرا میخارد؟
(ساز و کار یک زندگی شایسته و بایسته)
کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من
هدف من از نوشتن اين كتاب ارائهي بستهاي ساده و قابل فهم برای برنامهريزي شخصي جهت رسیدن به اهداف فردي بوده است. محتويات اين كتاب تا حد زیادی شامل مطالبي است كه در كتابهاي ديگر نيز وجود دارند، اما معتقدم آن هدفمندي و فرایند ارائه مطالب كه در اين كتاب لحاظ شده تا شما بتوانید در زمانی كوتاه، اشراف كاملي نسبت به فرایندهای هدفگذاری و مدیریت زندگی شخصی خود پیدا کنید، این کتاب را از کتابهای دیگری که در این زمینه وجود دارد، متمایز میکند. من سعی کردهام آنچه را دیگران به صورت کامل آماده نکردهاند، در این کتاب، یکجا بیاورم. خيلي ساده بگويم ما كل زندگيمان را خراب ميكنيم چون زمان بسيار كوتاهي را براي فكر كردن به همين زندگي اختصاص نميدهيم. يا نميدانيم كه بايد براي زندگيمان فكر كنيم و يا نميدانيم كه براي زندگيمان بايد به چه چيزهايي فكر كنيم. اگر اينها را ياد بگيريم ديگر ميماند خودمان كه بخواهيم زندگي بهتري داشته باشیم یا نه. من ميگويم هر كس به سادگي و با صرف كمي زمان ميتواند اين كار را بكند و گامهايي را بردارد كه به يك زندگي شایسته و بایسته ختم بشود. هدف من از نوشتن این کتاب همین است. اگر شما بخواهید یک زندگی شایسته و بایسته داشته باشید، ساز و کارهای آن در اینجا نشان داده شده است. همچون نور چراغی که پیش پای عابری را روشن کند. دوست دارم این کتاب را بخوانید و تصمیم بگیرید تا به زندگی مطلوبتان برسید. آن وقت خواهید دید در يك دورهی بسيار كوتاه چه تحولي اساسي در زندگيتان رخ خواهد داد.
وقتی این کتاب را می نوشتم امیدوارم بودم بتوانم هر نسخه آن را در دست یک ایرانی ببینم. من مطمئن هستم خواندن و انجام دادن آن چیزیهایی که در این کتاب به آنها اشاره شده است زندگی هر انسانی را متحول خواهد کرد. کتابی کاربردی و اجرایی. از شما دوستان تقاضا دارم اگر به دنیال این هستید که در زندگی خود تغییری ایجاد کنید و به رویاها و آرزوهای خود دست یابید این کتاب را بخوانید. چنانچه پس از خواندن این کتاب به این نتیجه رسیدید که کتاب چنین ارزشی ندارد من بدون اینکه آن را از شما دریافت کنم هزینه پرداخت شده را پس خواهم داد. هر چند می دانید نویسنده در جایگاه مالی کتاب نقش چندانی ندارد.
برای تهیه این کتاب ها به فروشگاه کتاب سایت مراجعه کنید
وقتی یک داستاننویس کتابی در حوزه مدیریت زندگی و موفقیت مینویسد،این انتظار میرود که از قصه و حکایت و روایت بهره ببرد و اثری به مخاطب تحویل دهد که جذابتر از نمونههای مشابه باشد؛ این اتفاق در مورد امیررضا بیگدلی افتاده و او کتابی تألیف کرده است به اسم «چهکسی پشت مرا میخارد؟» بیگدلی در حوزه داستان کوتاه اسمی شناختهشده به شمار میرود و مجموعهداستانهایی چون «آن مرد در باران آمد» و «آدمها و دودکشها» را به چاپ رسانده است.
اما او دانشآموخته رشتهام بیای با گرایش مدیریت استراتژی هم است. بیگدلی در بخشی از مقدمه کتاب «چهکسی پشت مرا میخارد؟» نوشته: «من در این کتاب سعی کردهام تا براساس آموختهها و تجربههای خود، واقعیتهای جاری زندگی را با نگاهی انتقادی بیان کرده و برای برونرفت از چنین وضعیتی و رسیدن به اهداف گوناگون، فرایندها و چارچوبهای مدیریتشده را به زبانی ساده و منطقی قابل درک،برای اقشار مختلف بیان کنم.» کتاب «چهکسی پشت مرا میخارد؟» که نویسنده آن را با جمله معروف سقراط «یک زندگی بازنگرینشده، ارزش زیستن ندارد» شروع کرده، از 3 بخش تشکیل شده است که عبارتند از: «در این گستره وسیع»، «حوزههای زندگی» و «اینها را بیاموز».