کاتبی را پرسیدند لذت تو در چیست؟

گفت در انشاء و افشاء

                         ابوحیان توحیدی

دو پیکر

دو پیکر

آنها را مي ­بيني؛ دو پيكر هستند؛ مردي و زني؛ از جنس شيشه، در كنار هم، بر بالاي رديف شيشه­ خور ديوار كه در زير نور به هزار رنگ درمي ­آيند؛ زن، نيم ­تنه­ اي پوشيده با دامني چين ­دار، كفش­ هايش پاشنه­ های بلندی دارد. كمرش لخت است و سينه­ هايش تُنُک. مرد يك كت بلند به­ تن دارد با شلواري مجلسي. كفش­ هايش نوک­ تیز است و برّاق. هر یک دستي بر شانة هم گذاشته ­اند و با دست دیگر آن یکی دست هم را گرفته ­اند. در ميان درخشندگیِ كناره ­هاي شيشه­ اي ­شان كه برق می  زند، در حال رقص هستند. زن دلفريب است و مرد بلند قامت. او سر بر گوش زن بُرده تا چيزي بگويد. اما كسي نمي­ داند در پس گوش زن چه زمزمه مي ­کند. موهای بلند و پريشان زن چهرة هر دو را پوشانده. شايد مرد مي­ خواهد او را ببوسد؟

پاييز هشتاد

برای تهیه این کتاب ها به فروشگاه کتاب سایت مراجعه کنید

فروشگاه کتاب

مطالب مرتبط