از این آشغال ها
از این آشغال ها غذاخوری کوچکی بود روبه روی درِ نمایشگاه. غذا سفارش داد و پشت میزی نشست که آن طرفش مرد چهارشانه ای نشسته بود و غذا می خورد. تا نشست گفت: «ببخشید.»...
از این آشغال ها غذاخوری کوچکی بود روبه روی درِ نمایشگاه. غذا سفارش داد و پشت میزی نشست که آن طرفش مرد چهارشانه ای نشسته بود و غذا می خورد. تا نشست گفت: «ببخشید.»...