همسر دوم
همسر دوم
دومین همسر پدربزرگ من زهراخانم تبریزی ساکن تهران بود. آن طور که شنیدهام زهرا خانم و پدربزرگ یک جایی همدیگر را میبینند. هر دو دل به هم میبندند. پدربزرگ به روستاهای خودبرمیگردد و زهرا خانم در حمام زنانه برای خیرالنساء خانم (خواهر پدربزرگم) از او میپرسد. خیرالنساء به برادرش پیام میفرستد که بیاید چون این دختر در انتظار اوست. پدر بزرگم هنوز همسر اول را عقد کده بود که به تهران میآید و زهرا تبریزی را نیز به عقد خود درآورد. پدرش بازاری بود. اما از مادرش خبری نداریم. میدانیم داییهایش از کشتیگیران و پهلوانان بزرگ و معروف زمان خود در تهران بودند. اما نام آنها را نیز نمیدانیم. چرا؟ چون بین پدربزرگم و پدرزنش اختلافی به وجود میآید که ارتباط این همسر و فرزندانش را با خانواده مادری قطع میکند.
بعدها ارتباط با خواهری به نام فرحالملوک پا میگیرد. شوهر خواهر؛ میرزاعباسخان میزانی بوده که میگویند مالک قدیمی سینمای دایانا بود. او فرزندان خانواده را برای تفریح به سینما دعوت میکرد اما این فرزندان هیچ اطلاعاتی درباره نَسَب مادرشان به دست نیاوردند.
اولین فرزند این، پیوند نیمتاج در اول فروردین ماه سال 1293 شمسی در تهران به دنیا میآید. پس اگر سال ازدواج را یکیدو سال قبل از تولد اولین فرزند بدانیم باید تاریخ ازدواج این بانو و پدربزرگم در سالهای 1291 تا 1292 انجام شده باشد. یعنی وقتی که پدربزرگم سی سال داشته؟! اما زهرا خانم نمیدانیم. چون اطلاعاتی درباره تاریخ تولدش نداریم.
خانم زهرا تبریزی زمانی چشم از جهان فرومیبندد که دخترشان نیمتاج با نصرتالله خان زمانی ازدواج میکند. اولین فرزند نیمتاج خانم، فرجالله در ششم دی ماه 1312 شمسی در قلعهجوق یکی از روستاهای پدری به دنیا آمده است. پس طبیعیست که نیمتاج خانم در هجده نوزد سالکی ازدواج کرده باشد.
نقل است پس از عروسی نیمتاج خانم به همراه داماد به مراسم پاگشا در خانهی پدری در اجاق دعوت میشوند که در مسیر برگشت (چهارباغ یا اورتاقمیش) به خانه (قلعهجوق) بر اثر سیل درشکه آسیب دیده و زهراخانم جان خود را از دست میدهند.
زهرا خانم در امامزاده اورتاقمیش دفن شدهاند. در کنار مقبرهی امامزاده یک مقبره گلی وجود دارد زهرا خانم تبریزی در درون آن مقبره در زیر سنگی به رنگ سفید خفتهاند.
برخی میگویند زهرا خانم وقتی فرزند خود نیمتاج را به دنیا میآور سر زا مرد.
برخی میگویند عروسی دخترش را نمیبیند.
او را خیرالنساء خواهر یدالله خان برای برادرش ردیف می کند