آلاچیق
آلاچیق
از همین کنار؛ همین اینجا که میبینی راهی ست باریک و کوتاه که با یکی دو خم به جاده میرسد؛ به همان جایِ جاده که سهراه بیشهکلاه است. از آنسوی سهراه، راه ماشینرو آسفالتشدة باریکی ست که پیچوتاب میخورد و از دریا دور میشود تا از میان روستای نارنجبن بگذرد و زیر سایة شاخههای درختان نارنج پیش برود تا کمکم در سینهکش دامنههای سبزپوش و بلند به یک میانْبر تندشیب برسد که راه ییلاق مردم آنجاست. جاده را که به سوی اين سهراه میآیی، آنسو تمام از همین کوههاست و از همین راهها و از همین درختهای سرسبز که روی سرشان آسمان آبی سایه انداخته است؛ آسمان آبیِ بیپایانِ شمال. اما رو که برگردانی اینسوی جاده گاهوبیگاه از لابهلای دیوارهای فروریخته و نریخته، دریا را میبینی با موجهای شکناندرشکنش. بلي همینسو که میگویم، روبهروی همان راه روبهسایهسارِسبزپوشْرونده، نیمچه دیوار سیمانی سوختهای ميبيني که از کنار فروریختگیاش همین کوچۀ باریکِ ماسهفرششده شروع میشود با دیوارهای شکسته و نمور که به همین کناری میرسد که میبینی و با دو خم به جاده برمیگردد.
برای تهیه این کتاب ها به فروشگاه کتاب سایت مراجعه کنید