چهارمین نامه من به دوستم
چهارمین نامه من به دوستم از پنج تا هفت صبح، هر چند دو ساعت بیشتر نیست، اما برای آدم شبنخوابیدهای كه یه آن چشم روی هم گذاشتن براش غنیمته، زمان زیادیه که بخواد بیدار...
چهارمین نامه من به دوستم از پنج تا هفت صبح، هر چند دو ساعت بیشتر نیست، اما برای آدم شبنخوابیدهای كه یه آن چشم روی هم گذاشتن براش غنیمته، زمان زیادیه که بخواد بیدار...
سومین نامه من به دوستم به جون تو نباشه به جون خودم بهمن اگه بگم اینکه میگن ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در کارن تا تو به یه نون و...
دومین نامه من به دوستم هر کی ندونه، تو یکی بهمن باید خوب بدونی؛ آدمی مثل من که بعد از چندین و چند سال ایندر اوندر زدن به هزار زد و بند پاش به...
اولین نامه من به دوستم چندین و چند روز و ماه نمیخواد اینجا باشی بهمن، تا بفهمی یه خونه ویلایی یا یه آپارتمان تو بالاشهر تهران با اون رقمهای نُجومیش در مقایسه با یه اتاق...
دست و بالمان خالی است به اتاق كه برگشت زن روی تخت نشسته بود و داشت سیگار میكشید. گفت: «تو هتل نباید سیگار كشید.» زن خیره به مرد گفت: «اینجا هتل نیست؛ سگدونیه.» مرد...
همسایه واحد چهار نیمه شب بود كه صدا آمد؛ بلند شد و از چشمی در بیرون را نگاه كرد. چراغ پاگرد روبهرو روشن شده بود و همسایه واحد چهار داشت به آرامی كلید را...