کاتبی را پرسیدند لذت تو در چیست؟

گفت در انشاء و افشاء

                         ابوحیان توحیدی

نویسنده: بیگدلی

مردهای اینجا

مردهای اینجا

مردهای اینجا «دو» «دَبِرنا» قهوه‌‌چي دستمال را از دور مچ باز کرد و کنار سماور گذاشت. نگاهي به علی‌مراد انداخت و پيش مردي رفت که دبرنا شده بود. شماره‌هاي کارت را نگاه کرد و...

زیباشهــر

زیباشهــر

زیباشهــر پيرمرد لبخند بر لب داشت و به زوج جواني که روبه‌رويش نشسته بودند نگاه می‌کرد. باران بند آمده بود و در آسمان خبری از ابرها نبود. آفتاب پاييزی، نرم و لطيف مي‌تابيد و...

چند نسخه از این کاغذها

چند نسخه از این کاغذها مجموعه داستان کوتاه، چاپ اول 1399 فهرست مجموعه داستان کوتاه از این آشغال ها همسایۀ جدید من که ربِکا نیستم کُلفَت بوی لاشة پیرزن پیرزنی با پیراهن گُلگُلی چند...

آن سال سیاه

آن سال سیاه مجموعه داستان کوتاه، چاپ اول 1399 فهرست: جایی که ماهی ها به قلاب می افتند  گُلـخـانـه   وقتی باران بند آمد و آسمان آفتابی شد  مگر امشب چه خبر است؟ وقتی برف...

دو کلمه مثل آدم حرف بزنیم

دو کلمه مثل آدم حرف بزنیم مجموعه داستان کوتاه، چاپ اول 1399 فهرست مجموعه داستان کوتاه سفـتـه بـاز داغ دو كلمه مثل آدم حرف بزنيم جلسه براي چیزی که …  – ببخشید- کاری که...

اگر جنگی هم نباشد

اگر جنگی هم نباشد مجموعه داستان کوتاه، چاپ اول 1394، تجدید چاپ 1398 فهرست: من و دوستم با لیدا اگر جنگی هم نباشد آدامس آقای ایرانی کجاست؟  می‌خواهد چیزی به من بگوید  همسایه واحد...