دومین نامه من به دوستم
دومین نامه من به دوستم هر کی ندونه، تو یکی بهمن باید خوب بدونی؛ آدمی مثل من که بعد از چندین و چند سال ایندر اوندر زدن به هزار زد و بند پاش به...

دومین نامه من به دوستم هر کی ندونه، تو یکی بهمن باید خوب بدونی؛ آدمی مثل من که بعد از چندین و چند سال ایندر اوندر زدن به هزار زد و بند پاش به...
اولین نامه من به دوستم چندین و چند روز و ماه نمیخواد اینجا باشی بهمن، تا بفهمی یه خونه ویلایی یا یه آپارتمان تو بالاشهر تهران با اون رقمهای نُجومیش در مقایسه با یه اتاق...
دست و بالمان خالی است به اتاق كه برگشت زن روی تخت نشسته بود و داشت سیگار میكشید. گفت: «تو هتل نباید سیگار كشید.» زن خیره به مرد گفت: «اینجا هتل نیست؛ سگدونیه.» مرد...
همسایه واحد چهار نیمه شب بود كه صدا آمد؛ بلند شد و از چشمی در بیرون را نگاه كرد. چراغ پاگرد روبهرو روشن شده بود و همسایه واحد چهار داشت به آرامی كلید را...
میخواهد چیزی به من بگوید از همان روزی كه پدرزنم مُرد سر و کله جمشیدخان پیدا شد و تا جایی كه من میدانم دیگر مادرزنم را ترک نکرد. او پسردایی مادرزنم است. در طول ده سالی...
آقای ایرانی کجاست؟ به همین سادگی آقای ایرانی نیست میشود. مرد ژولیدهای پتویی دور خود میپیچد و در یکی از اتاقهای اداره بیمه منطقه سی و هشت تهران پشت به پرههای شوفاژ، سرش را...