بيب بيب
بيب بيب صداي زنگ كه بلند شد پسر دويد سوي در. داد زد: «بابامه.» پيرمرد گفت: «اِی تو روح اون بابات.» پسر سر برگرداند و زبان دراز كرد. زن چادرش را روي دوش انداخت...
بيب بيب صداي زنگ كه بلند شد پسر دويد سوي در. داد زد: «بابامه.» پيرمرد گفت: «اِی تو روح اون بابات.» پسر سر برگرداند و زبان دراز كرد. زن چادرش را روي دوش انداخت...