آلاچیق
آلاچیق
از همین کنار؛ همین اینجا که می بینی راهی ست باریک و کوتاه که با یکی دو خم به جاده می رسد؛ به همان جایِ جاده که سه راه بیشه کلاه است. از آنسوی سه راه، راه ماشین رو آسفالت شدة باریکی ست که پیچ وتاب می خورد و از دریا دور می شود تا از میان روستای نارنج بن بگذرد و زیر سایة شاخه های درختان نارنج پیش برود تا کمکم در سینه کش دامنه های سبزپوش و بلند به یک میانْ بر تندشیب برسد که راه ییلاق مردم آنجاست. جاده را که به سوی اين سه راه می آیی، آنسو تمام از همین کوه هاست و از همین راه ها و از همین درخت های سرسبز که روی سرشان آسمان آبی سایه انداخته است؛ آسمان آبیِ بی پایانِ شمال. اما رو که برگردانی این سوی جاده گاه و بیگاه از لابه لای دیوارهای فروریخته و نریخته، دریا را می بینی با موج های شکن اندرشکنش. بلي همین سو که می گویم، روبه روی همان راه روبه سایه سارِسبزپوشْرونده، نیم چه دیوار سیمانی سوخته ای مي بيني که از کنار فروریختگی اش همین کوچۀ باریکِ ماسه فرش شده شروع می شود با دیوارهای شکسته و نمور که به همین کناری می رسد که می بینی و با دو خم به جاده برمی گردد.
برای تهیه این کتاب ها به فروشگاه کتاب سایت مراجعه کنید